کشورهای ثروتمند جهان، بهشکل بسیار شایانتوجهی بیشتر از کشورهای فقیر به محیطزیست آسیب میزنند. مثلا سرانه انتشار گازهای گلخانهای در ایالاتمتحده آمریکا، ۷۵ برابر کشور مالی است. اما وقتی بحرانهای اقلیمی از راه میرسند، زندگی اهالی مالی خیلی بیشتر از آمریکاییها تحت تأثیر قرار میگیرد. آدام توز، تحلیلگر سرشناس، میگوید برای فهم پیچیدگیهای منحصربهفرد بحران اقلیمی امروز، باید به این دست نابرابریها توجه کنیم: نابرابری در پذیرش مسئولیت، نابرابری در تأثیرپذیری از بحران و نابرابری در بهرهمندی از منابع برای حل بحران.
اگر به نقشه اقلیمی جهان در پنجاه سال آینده نگاه کنید، نوار گرمای شدیدی را میبینید که دورتادور زمین را فرا گرفته است. مدلسازیهای اقلیمی سال ۲۰۲۰ نشان میدهد که تا نیمقرن آینده حدود ۳۰ درصد جمعیت جهان یا مجبورند مهاجرت کنند یا دستکم در مناطقی با میانگین دمای بالای ۲۹ درجه سانتیگراد زندگی کنند، دمایی که بهطرز تحملناپذیری گرم است. در حال حاضر، حداکثر یک درصد سطح زمین با چنین گرمایی مواجه است، که آنهم بخشهای خالیازسکنه صحرای بزرگ آفریقاست.
به گزارش گاردین، انتظار میرود طی دهههای آینده شاهد سریعترین رشد جمعیت در مناطقی از جهان باشیم که بیشترین آسیب را از گرمایش جهانی میبینند -و همین وخامت اوضاع را دوچندان میکند. اما این مناطق، طبق روندهای کنونی و بهرغم رشد سریع جمعیتشان، کمترین سهم را در انتشار گازهای گلخانهای، که عامل فاجعه اقلیمیاند، خواهند داشت. نابرابری بهحدی شدید است که نیمه کمدرآمد جمعیت جهان -۴ میلیارد نفر- فقط ۱۲ درصد از کل گازهای گلخانهای را منتشر میکندو آنهایی که در پایینترین سطح قرار دارند تقریبا هیچ تأثیری ندارند. سرانه انتشار دیاکسیدکربن در کشور مالی تقریبا یکهفتادوپنجم سرانه انتشار آن در ایالاتمتحده است.
حتی اگر یکسوم جمعیت کمدرآمد جهان، یعنی بیش از 6.2 میلیارد نفر، خود را به بالای خط فقر -یعنی درآمد 2.3 دلار در روز- برسانند، تنها ۵ درصد بهکل انتشار گازهای گلخانهای اضافه میشود، یعنی معادل یکسوم گازهای گلخانهای که یک درصد ثروتمند جهان منتشر میکنند.
نیمی از جمعیت جهان، به رهبری 10درصدی که بالاترین درآمد را دارند و بالاتر از همه، نخبگان جهانی- نظام تولید وسیعی را هدایت میکنند که محیطزیست را برای همگان بیثبات میکند. بدترین اثرات بر فقیرترینها تحمیل میشود و در دهههای آینده این تأثیر بهطور فزایندهای شدیدتر خواهد شد. ازاینرو، فقر آنها به این معناست که عملا قدرتی برای محافظت از خود ندارند.در معادله جهانی تغییرات اقلیمی، شاهد نابرابری سهگانه هستیم: نابرابری در پذیرفتن مسئولیت مشکلات، نابرابری در تأثیرپذیری از پیامدهای بحرانها و نابرابری در بهرهمندی از منابع برای کاهش اثرات بحران و سازگاری با آن.
نابرابری سهگانه اقلیمی پیامدهای جدی و بیسابقهای دارد
نکته اینجاست که همه مناطقی که در معرض خطر تغییرات اقلیمی قرار دارند فقیر و ناتوان نیستند. جنوب غربی آمریکا منابع لازم را برای مقابله با این خطر دارد و هند نیز کشوری توانمند است. اما گرمایش جهانی مشکلات عظیمی را در توزیع جمعیت ایجاد خواهد کرد. چگونه میتوان پناهندگان اقلیمی را اسکان داد؟ چگونه باید اقتصاد را با این شرایط سازگار کرد؟ این برای کشورهای آسیبپذیری مانند عراق چالش بسیار بزرگی است. خطر اصلی آنجاست که این کشورها از وضعیت سازگاری با مشکل، به فروپاشی کامل برسند و نتوانند آب و برق لازم برای خنککنندهها را تأمین کنند، که از ملزومات اساسی برای بقا در گرمای شدید است. تابستان سال گذشته، هزاران نفر در عراق در ماشینهای کولردار خود پناه گرفتند و ساعتها موتور ماشینها را روشن نگه داشتند، تا از موج گرمای بالای ۵۰ درجه جان سالم به در ببرند.
شاید بگویید تا بوده همین بوده؛ فقرا رنج میکشند و ثروتمندان کامیاب میشوند. اما نابرابری سهگانه اقلیمی پیامدهای جدی و بیسابقهای دارد. از دیرباز، کشورهای ثروتمند با کشورهای فقیر تجارت نابرابر داشتهاند. در دوره استعمار، مواد خام را غارت میکردند و دهها میلیون نفر را به بردگی میگرفتند. در کشورهایی که آن زمان جهان سوم به شمار میرفتند، تا دو نسل پس از رفع استعمار، رسماخبری از رشد اقتصادی نبود.از دهه ۱۹۸۰ و همزمان با شتابگرفتن رشد اقتصادی چین، دامنه توسعه بهنحو چشمگیری گسترش یافته است. حالا ۴۱ درصد از کل گازهای گلخانهای را ۴۰ درصد میانی توزیع درآمدجهان منتشر میکنند و این بدان معناست که به سطح چشمگیری از مصرف انرژی رسیدهاند. اما این «طبقه متوسط جهانی»، که بیش از هر جای دیگر در شرق آسیا متمرکز است، با مصرف بیشازحد کربن، عرصه را بر مناطق کمدرآمد تنگ میکند و رشد روزافزونش به برخی از فقیرترین و ناتوانترین مردم جهان آسیبهای جبرانناپذیری وارد میکند.
بنابراین، با وضعی روبهرو هستیم که در تاریخ سابقه ندارد. هرچه بیشتر به لبه زیستپذیری محیطی -یعنی مرز بحرانی برای زیست نوع بشر- نزدیک میشویم، توسعه کشورهای ثروتمند بهطور نظامیافتهای شرایط بقای میلیاردها نفر را در مناطق خطرناک اقلیمی وخیمتر میکند. این انسانها، بیش از آنکه به معنای دقیق کلمه استثمار شده یا مغفول مانده باشند، قربانی پیامدهای اقلیمی رشد اقتصادی در کشورهای دیگر شدهاند. چنین گرفتاری خشونتبار و غیرمستقیمی ازنظر کیفیت و مقیاس تازگی دارد.
روابط خشونتآمیز و نابرابر میان گروهها معمولا مستلزم نوعی تعامل است و درنتیجه میتوان در برابر آن مقاومت کرد. مثلاکارگران میتوانند اعتصاب کنند. کسانی که دچار روابط تجاری ناعادلانه شدهاند میتوانند تحریم کنند و مجازاتهایی وضع کنند. اما پیامدهای غیرمستقیم زیستمحیطی مشمول چنین روابطی میان طرفین نیست و راههای مقاومت در برابر آن در درون نظام کمتر است. معترضان چهبسا خطوط لولههای انرژی را که از کشورهای فقیر به مصرفکنندگان ثروتمند کشیده شدهاند منفجر کنند تا به آنها هشدار بدهند. اما آیا پاسخ سازندهتری به این نابرابری سهگانه نمیتوان داد؟
بحران اقلیمی، بحرانی مربوط به آینده نیست
اهمیت فوقالعاده کنفرانسهای جهانی آبوهوا، در همین نکته است. شاید این کنفرانسها رویدادهایی کسلکننده و تشریفاتی به نظر برسند، اما در همین محافل میتوان پیوند مرگبار تولید نفت و گاز و زغالسنگ، مصرف کشورهای ثروتمند و مخاطرات مرگباری که مردم مناطق پرخطر را تهدید میکند به زبان سیاسی بیان کرد.
در اینجاست که فعالان و دولتها میتوانند از خودداری شرمآور کشورهای ثروتمند از همکاری در ایجاد صندوق زیان و خسارت انتقاد کنند، صندوقی که برای جبران خسارت کشورهایی که بیشترین آسیب را دیدهاند ایجاد شده است. نیاز به چنین صندوقی، نخست در اجلاس کاپ 27 در مصر تشخیص داده شد. اما از آن زمان، مقاومت مذاکرهکنندگان آمریکایی و اروپایی سختتر شده است. پس از برگزاری کاپ 28 و 29 نیز سازماندهی و تأمین مالی این صندوق هنوز بهجایی نرسیده است.
چنین صندوقی مشکل نابرابری سهگانه را حل نمیکند. برای حل این مشکل به طرح جامع انتقال انرژی و الگوهای جدیدی از توسعه واقعافراگیر و پایدار نیاز داریم. ولی صندوق خسارت و زیان را از جهتی میتوان گامی اساسی دانست. با برپایی این صندوق، رسما اذعان میکنیم که بحران اقلیمی دنیا دیگر بحرانی مربوط به آینده نیست. به مرحلهای رسیدهایم که عدم رسیدگی فوری به این بحران فزاینده، بهخودیخود، به معنای همدستی در فرآیند قربانیسازی است و کمترین حق قربانیان این است که عاملان این وضعیت، مسئولیتپذیر باشند و غرامت کافی بپردازند.
فنآوری، آلودگی را از اتمسفر زمین خارج میکند؟
بااینحال، همچنان بزرگترین قمار کشورهای ثروتمند جهان، امیدواری است، امید به اینکه در آینده فنآوری میتواند بهشکل گسترده بساط گازهای گلخانهای را برچیند. اما این موضوع به چه معناست؟
اگر تولید انسانی گازهای گلخانهای را حدود
۴۱ میلیارد تن در نظر بگیریم که ۹۰ درصد آن بهخاطر استخراج، جابهجایی و مصرف سوختهای فسیلی مانند نفت، گاز و
زغالسنگ است، به فنآوریای نیاز داریم که این ۴۱ میلیارد تن را همزمان با انباشت آن در اتمسفر زمین، از جو بیرون بکشد.
بله، پروژههایی هماینک به نتیجه رسیدهاند که میتوانند چند 10 تن کربن در سال را از اتمسفر بیرون بکشند و در غارهای زیرزمینی به شکل سنگ دفن کنند. در درازمدت، این پروژهها پیشرفت خواهند کرد ولی در چشمانداز چه زمانی ممکن است بتوانند این ۴۱ میلیارد تن را سریع از اتمسفر زمین بیرون بکشند؟
بگذارید تصویر بزرگتر را نگاه کنیم: از عصر صنعتی شدن زمین تاکنون یعنی از ۱۷۷۰ تا ۲۰۲۴ میلادی، مقدار دیاکسید کربن اتمسفر زمین را ۵۰ درصد بیشتر کردهایم. صحبت از بیش از یک هزار میلیارد تن گازهای گلخانهای است که بایستی بتوانیم در کوتاهمدت از جو زمین خارج کنیم. یعنی آلودگی را از گاز به جامع یا مایع تبدیل کنیم و در شرایطی پایدار آن را بهشکلی امن نگهداری کنیم.
بدون تردید این شانس وجود دارد تا چنین اتفاقی رخ دهد. درعینحال حدود ۵۰ درصد شانس وجود دارد تا زندگی در آستانه ۱.۵ درجه، یعنی شرایط فعلی، تغییر کند و به آستانه دو درجه سانتیگراد در کوتاهمدت برسد. پیشبینی شده است تا حدود یک میلیارد نفر، یعنی یک نفر از هر هشت نفر با تغییر شرایط متعادل پیش از عصر صنعتی شدن به شرایط نامتعادل امروز و رسیدن به شرایط هرجومرج اقلیمی، جان خود را از دست بدهند.
شرایط هرجومرج اقلیمی، اجازه تولید غذا به شکل امروزیاش را نخواهد داد. جابهجایی کالا به شکل امروزیاش متوقف خواهد شد. شهرهای بندری جهان از کار خواهند افتاد. اگر امروز ممکن است هواپیما پرواز نکند، چون موج گرما به حدی است که چرخ هواپیما در آسفالت ذوب شده گیر میافتد، در آینده این ممکن است به امری روزمره تبدیل شود. پندمیکها میتوانند هرچند ماه یا چند سال یکبار سر برسند. همزمان زندگی به رویدادهای شدید آبوهوایی محدود میشود.
اگر قمار سیاستمدارهای جهان به نتیجه نرسد، آینده تاریکتر از امروز خواهد بود. فرقی هم نمیکند در کشورهای فقیر زندگی کنید یا ثروتمند. تفاوت فقط زمان است، بعضی زودتر به ویرانی مطلق میرسند، برخی دیرتر.
کشورهای ثروتمند، صدها میلیارد دلار برای گسترش سوختهای فسیلی در کشورهای فقیر هزینه کردهاند
نتایج گزارشها نشان میدهد که کشورهای ثروتمند ظرفیت بالقوهای برای جمعآوری منابع مالی قابلتوجه جهت مقابله با بحران اقلیمی دارند. با اقدامات مناسب، ازجمله مالیات بر سوختهای فسیلی و ثروت میلیاردرها، این کشورها میتوانند سالانه تا ۵ تریلیون دلار برای تأمین مالی آبوهوا جمعآوری و به کاهش انتشار گازهای گلخانهای و مقابله با اثرات اقلیمی کمک کنند اما جمعی از ثروتمندترین اقتصادهای دنیا، موسوم به «گروه ۲۰»، در سالهای گذشته صدها میلیارد دلار خرج گسترش عملیات مرتبط با سوختهای فسیلی در کشورهای فقیر کردهاند.
همواره رهبران جهان و مدیران شرکتهای چندملیتی ازجمله غولهای نفتی، بهجز معدودی استثناء، در بیانیهها و سخنرانیهایشان وعدههای زیادی در مسیر مقابله با تغییرات اقلیمی میدهند. گفتار حمایت از گذار به انرژیهای تجدیدپذیر و سبز و کاهش انتشار گازهای گلخانهای بهویژه پس از امضای توافق پاریس در ۲۰۱۵ هر چه بیشتر و بیشتر شده است. اما بیشتر این وعدهها و سخنرانیها و اعلام موضعهای عمومی پس از توافق اقلیمی پاریس مصداق «دورویی» است؛ بهعبارتدیگر، موضع عمومی آنها با کار واقعیشان فاصله زیادی دارد و بهاینترتیب آثار ناشی از گرمایش زمین سویه هر چه مخربتر خود را در جایجای جهان نشان میدهد. از گرما و خشکسالی شدید در غرب آمریکا و کانادا تا سیلابهای ویرانگر در آلمان و هلند و بلژیک تا خشکسالی و گرمای بیسابقه در ایران و دیگر کشورهای غرب آسیا و شمال آفریقا. این درحالی است که پژوهشهای جدید نسبت به نزدیکترشدن نقطههای بدون بازگشت در زیستبومهای طبیعی به دلیل گرمایش زمین ناشی از فعالیت بشری هشدار میدهند.
پینوشت:
این مطلب را آدام توز نوشته و در وبسایت گاردین منتشر شده است و برای نخستینبار با عنوان «بحران اقلیمی را ثروتمندان جهان دامن میزنند، اما فقرا بهایش را میپردازند» در سیوچهارمین شماره مجله ترجمان علوم انسانی با ترجمه قاسم مؤمنی منتشر شده است.