این روزها تحلیلگران مسائل بینالملل به بررسی موقعیت بیسابقهای میپردازند که برای ویکتور اوربان، نخستوزیر مجارستان بهواسطه احتمال میزبانی او از مذاکرات مستقیم بین ولادیمیر پوتین (رئیسجمهور روسیه) و دونالد ترامپ (رئیسجمهور سابق و نامزد احتمالی آمریکا) در بوداپست ایجاد شده است. این رویداد در صورت وقوع میتواند نقش اوربان را در ساختار سیاسی اروپا دگرگون سازد و او را از یک شخصیت حاشیهای به بازیگری محوری در تلاشهای صلح اوکراین ارتقا دهد.
این سناریو، شکاف موجود در اجماع غرب نسبت به مسکو را بهوضوح نمایان میکند. اگر چنین دیداری در پایتخت یک کشور عضو اتحادیه اروپا صورت پذیرد، این امر نشاندهنده زیر سؤال رفتن تلاشهای بروکسل برای انزوای کامل پوتین خواهد بود. ورود پوتین به خاک اتحادیه اروپا پس از سال ۲۰۲۰ یک دستاورد روانی بزرگ برای کرملین محسوب میشود؛ چرا که اثبات میکند ائتلاف غرب در برابر رهبرانی مانند اوربان و ترامپ که دیدگاههای متفاوتی دارند، آسیبپذیر است. این مسئله بهخصوص پسازآن اهمیت پیدا میکند که اتحادیه اروپا سنگینترین تحریمها را علیه مقامات روس ازجمله شخص پوتین، اعمال کرده است. میزبانی از پوتین مستقیماباسیاستهای سختگیرانه قاره در تضاد قرار میگیرد. این تحول، نگرانیهای اروپا را از رویکرد غیرقابلپیشبینی ترامپ در قبال جنگ اوکراین و احتمال تضعیف تعهدات امنیتی اروپا تشدید خواهد کرد.ویکتور اوربان مدتهاست که خود را بهعنوان پلی غیررسمی میان شرق و غرب معرفی کرده است. موضع او در قبال جنگ اوکراین، باوجود عضویت مجارستان در ناتو و اتحادیه اروپا، همواره متمایز بوده است؛ حمایت از تحریمها را با حفظ روابط انرژی و اقتصادی با روسیه ترکیب کرده است. این توازن ظریف اکنون میتواند به یک فرصت بینظیر تبدیل شود.اگر اوربان بتواند میزبان نشستی میان پوتین و ترامپ باشد، این امر او را از رهبری که اغلب به دلیل رویکردهای اقتدارگرایانهاش در داخل اتحادیه اروپا منزوی میشود، به یک «میانجی ضروری» ارتقا خواهد داد. این نقش جدید میتواند بهطور موقت، فشار بروکسل بر دموکراسی مجارستان را کاهش دهد و اهرم چانهزنی بوداپست را در مذاکرات مربوط به بودجه اتحادیه اروپا و اصول حاکمیت قانون بهشدت افزایش دهد.از دیدگاه مسکو نیز میزبانی از پوتین در خاک اتحادیه اروپا، حتی توسط یک کشور ناراضی مانند مجارستان، پیروزی نمادین بزرگی محسوب میشود. این امر شکاف در اجماع غربی را به رسمیت میشناسد و این روایت را تقویت میکند که فشار بر روسیه پایدار نیست و جناحهایی در غرب به دنبال مصالحه هستند. هدف اصلی روسیه در این سناریو، نه لزوما دستیابی به صلح فوری، بلکه تضعیف وحدت ناتو و اتحادیه اروپا در حمایت از کییف است.