سیدمحمد بحرینیان
در روزهای اخیر بحث انحلال یا تداوم فعالیت بانک آینده به یکی از مهمترین موضوعات اقتصادی کشور تبدیل شده است؛ اما در میان همه این جنجالها، نکتهای اساسی وجود دارد که نباید از آن غافل شد: آنچه مهمتر از منحل کردن یک بانک است، رسیدگی به ساختارها و فرآیندهایی است که چنین ناترازی بزرگی را ایجاد کردهاند.
ناترازی بانک آینده یک اتفاق ناگهانی و تصادفی نبود. این وضعیت حاصل مجموعهای از تصمیمات اشتباه، نظارتهای ناکافی، مدلهای ناسالم جذب سپرده و وابستگی بیش از حد به پروژههای پرریسک بوده است. اگر امروز تنها به انحلال یک بانک بسنده شود، بدون آنکه ریشههای شکلگیری این بحران شناسایی و اصلاح شود، فردا همین چرخه در بانکهای دیگر تکرار خواهد شد. مشکل، یک ساختمان یا یک تابلو با نام «بانک آینده» نیست؛ مشکل سازوکارهایی است که تولید ناترازی میکنند.
اقتصاد ایران سالهاست بار بانکهای دارای داراییهای موهوم و بدهیهای فزاینده را به دوش میکشد. این چرخه مخرب نهتنها سرمایه مردم را تهدید میکند، بلکه پایههای اعتماد عمومی به نظام پولی کشور را نیز سست میکند. انحلال یک بانک شاید در ظاهر اقدامی قاطع و بازدارنده بهنظر برسد، اما اگر زیرساختهای حکمرانی مالی اصلاح نشوند، این اقدام تنها یک مُسکّن موقت خواهد بود.
راهحل پایدار، شفافسازی کامل صورتهای مالی، بازطراحی مدلهای کسبوکار بانکی، اصلاح نظام اعتبارسنجی، و تقویت نظارت بانک مرکزی است. باید مشخص شود چه تصمیماتی، چه افرادی و چه خلأهای قانونی این ناترازی را پدید آوردهاند. تنها در این صورت است که میتوان به آینده نظام بانکی کشور امیدوار بود. جامعه امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند پاسخهای روشن، برنامههای دقیق و مسئولیتپذیری نهادی است. انحلال بانک آینده باید در چارچوبی انجام شود که از تکرار بحران جلوگیری کند؛ و این جز با اصلاح ریشهای ساختارهای بیمار ممکن نیست.
مسئله اصلی نه نام یک بانک، بلکه مسیر اشتباهی است که سالهاست تولید ناترازی میکند. اکنون زمان اصلاح این مسیر است.