سیدمقدام حیدری
از قرار معلوم، قبیلهگرایی غربگرایان، ما انقلابیها را از آن وربام انداخته؛ طوری که هر کدام از اَعلامِ ما خطایی کند و پایش، قلمش یا زبانش بلغزد، چنان به باد انتقادش میگیریم که انگار، دم خروسی تازه پیدا شد یا پرده از چهره منافقی الساعه کنار رفته! نه به مالهکشی و خطاپوشی ناحق غربگرایان و نه به ما که بسان شربة الماء و به طرفة العينی، چوب هراج میزنیم به دار و ندار خودمان. که چه؛ که فلانی فلان جا درست تشخیص نداد؛ آن یکی در فلان قضیه توئیتش درست نبود؛ فلان کلمه توهین به نظام است؛ بهمان عبارت توهین به فلان شهید است؛ این حرف با منظومه فکری آقا نمیخواند؛ برداشت فلانی از این آیهی قرآن غلط و تفسیر به رأی است. و قس علی هذا.
البته که منظور این نیست که انقلابیها خطا نمیکنندیا اگر بکنند نباید نقدشان کرد. ولی نقد دوست با نقددشمن و منافق در چند و چون باید فرقهایی داشته باشد. سوتی و سبق لسان، کجسلیقگی در انتخاب واژه، کمدقتی در تعبیر و حتی خطا در شناخت و تحلیل، بارها پیش میآید. ولی بعد از ده پانزده سال، بلکه سی چهل سال کار و فعالیت و سخنرانی و جهاد تبیین باید شناخته باشیم آدمهای خودمان را که هر کاری بکنند دیگر خدایی اهل توهین
به ساحت مقدس امیرالمؤمنین علیهالسلام، حمله به نظام، توهین به ساحت شهدا و مقابله با سیاستهای رهبری نیستند.
پای «ما با کسی عقد اخوت نبستهایم» به کجا بند است دقیقا؟ اتفاقا قرآن بین مؤمنین عقد اخوت بسته و رشته موالات بین المؤمنین را محکم بسته است. یعنی تا کسی منافق نشده باید هوایش را داشته باشیم، خطایش را بپوشانیم، به گردن بگیریمشاز خود بدانیمش، اگر حرف دوپهلویی زد به بهترین محمل تفسیرش کنیم و اگر نیاز به نقد داشت، مواظب اعتبار و حیثیتش باشیم.
هرازگاهی یکی از چهرههای انقلابی ما را دشمن در میدان جنگ رسانه مورد هدف قرار میدهد؛ یا با تهمت محض یا دست و پا و زبان خودش هم جایی میلغزد و دشمن، دست میگیرد. از آن به بعدش خود ما انقلابیها کار را دست میگیریم و چنان میزنیمش که انگار منافق و کافر را میزنیم. اگر چه با منافق و کافر هم باید انصاف داشت و تهمت به گزاف نزد. دارم فکر میکنم اعتبار و آبروی چهرههای انقلابی را هم انگار مثل خود نظام، خدا حفظ میکند وگرنه اگر به ما بود، سالها پیش از هستی ساقط کرده بودیم بندههای خدا را. حضرت آقا درباره نقد خودیها سخنانی دارند. عمل کنیم!