هفته سر جایش می‌ماند!

نمی‌توان انکار کرد جدی گرفتن تبعات فرهنگی تصمیمات اقتصادی و اجتماعی امر بسیار مبارکی است. وظیفه فعالان و متفکران عرصه فرهنگ، حساسیت بر مرزهای فرهنگ است. این حساسیت الزاما به انتقادات دقیق و درستی ختم نمی‌شود اما اصل حساسیت بر سر این موضوعات به جاست. 
یکی از مسائلی که اخیرا به سویه‌های فرهنگی آن انتباه ویژه صورت گرفته است، تعطیلی شنبه‌ها به جای پنج شنبه‌هاست. باید دانست ورای تمام این انتقادات که بعضا قابل تأمل‌اند، حسی وجود دارد که آسیب‌زاست و آن عبارت است از ترس از تغییر آنچه ما بدان عادت کرده‌ایم. اینگونه احساس می‌شود که برخی از انتقادات برخاسته از این حس هستند و نه الزاما برخاسته از عقل محض. چه انتقادات به تعطیلی شنبه‌ها وارد باشد و چه ناوارد، باید دانست اگر ریشه انتقاداتمان ترس از تغییر و تحول است، فرق چندانی با سنت‌پرستانی که در مقابل تمام مظاهر تمدن مدرن غرب قد علم می‌کردند، نداریم. برخی از ایراداتی که به این طرح وارد می‌شود عبارت است از تشبه به یهود، به هم خوردن منطق الهیاتی تقویم مبتنی بر هفته و سه‌روزه شدن تعطیلات پایان هفته. در مورد اول باید اشاره کرد که تعطیلی شنبه‌ها کاملا نسبی و کمرنگ است نه یک تعطیلی مطلق و از این جهت شباهتی به تعطیلی شنبه‌ها در دین یهود ندارد. در مورد دوم نیز این تعطیلی تغییری در نظم هفته ایجاد نمی‌کند چراکه پایان هفته حقیقی، همچنان همان جمعه و روز هفتم هفته است. با این وجود اگر شجاعت پذیرش تغییر را نداشته باشیم همچنان به اشکال‌تراشی ادامه خواهیم داد و از اصول نقد منطقی فاصله‌ خواهیم گرفت. این شجاعت را باید از کسانی آموخت که علم و حکمت، تفکرشان را به خلاقیتی ناب و بدون مرز رسانده، عالمانی همچون آیت‌الله جوادی آملی که در جمله‌ای موجز و متقن می‌فرمایند: «هدف از تعطیلی شنبه‌ها تشابه به مخالفین نیست بلکه تعامل با آن‌هاست.»
هفته سر جایش می‌ماند!