وقتی تحریم‌ها و تهدیدات آمریکا تأثیرگذار نیست

دور باطل ناتو در جنگ اوکراین

حنیف غفاری
جنگ اوکراین که بنابر روایتگری ترامپ در رقابت‌های انتخابات ریاست جمهوری نوامبر سال گذشته، باید در عرض 24 ساعت پایان پیدا می کرد ، اکنون به یک فرسایش طولانی‌مدت، پیچیده و چندلایه تبدیل شده است؛ فرسایشی که نه تنها بر میدان نبرد فیزیکی، بلکه بر محورهای اقتصادی، دیپلماتیک و حتی روانی قدرت‌های درگیر سایه افکنده است. وضعیت کنونی، تصویری واضح از بن‌بست استراتژیک ارائه می‌دهد؛ جایی که تعهد غرب به حمایت نامحدود از اوکراین  با مقاومت سرسختانه و محاسبه‌شده مسکو روبه‌رو شده و این تضاد، ناتو و رهبران غربی، از جمله تأثیرگذاران سیاسی مانند دونالد ترامپ، را در تنگنایی از استیصال راهبردی و تاکتیکی قرار داده است.
 نمایش  بی فایده قدرت از سوی ناتو 
آخرین تحولات میدانی و دیپلماتیک، بیش از هر چیز بر ادامه نقش تدارکات‌محور ناتو و تداوم رویکرد فشار اقتصادی غرب تأکید دارد. اظهارات اخیر وزیر جنگ ایالات متحده در نشست گروه تماس دفاعی اوکراین، نمونه بارزی از این استراتژی است: هشدار به مسکو مبنی بر تحمیل «هزینه‌هایی» در صورت تداوم جنگ. این لحن قاطع، تلاشی آشکار برای حفظ روحیه ائتلاف و بازدارندگی از هرگونه تشدید تهاجم از سوی روسیه است. با این حال، این تهدید، فاقد عنصر شگفتی یا نوآوری است. روسیه به خوبی از ماهیت این تهدیدها آگاه است؛ تحریم‌های مالی و قطع دسترسی به بازارهای جهانی مدت‌هاست که اعمال شده‌اند.آنچه این هشدار را از سادگی صرف متمایز می‌کند، هم‌زمانی آن با اقدامات عملی سخت‌افزاری است. اعلام آلمان مبنی بر تأمین مالی یک بسته تسلیحاتی ۵۰۰ میلیون دلاری شامل پاتریوت‌ها، سامانه‌های راداری و مهمات هدایت‌شونده دقیق، نشان می‌دهد که غرب همچنان بر این باور است که برتری نظامی می‌تواند توازن را به نفع کی‌یف تغییر دهد. این کمک‌ها، هرچند حیاتی هستند، اما در برابر وسعت خط مقدم و توان تولید تسلیحاتی روسیه، اغلب به عنوان جبرانی در مقابل تلفات سنگین تفسیر می‌شوند تا ابزاری برای پیروزی قاطع.
 توسل آمریکا به تحریم های ثانویه 
اما نقطه عطف این استراتژی در محور دوم فشار غرب یعنی «اقتصاد ثانویه» نهفته است. تهدید وزیر خزانه‌داری آمریکا مبنی بر اعمال تعرفه ۱۰۰ درصدی بر چین در صورت ادامه خرید نفت روسیه و ایران، نشان می‌دهد که واشنگتن تلاش می‌کند حلقه تحریم‌ها را تنگ‌تر کند. این اقدام، یک ریسک بزرگ دیپلماتیک است؛ زیرا مستقیما بزرگ‌ترین شریک تجاری جهان (چین) را هدف قرار می‌دهد و می‌تواند به یک جنگ تجاری تمام‌عیار دامن زند که پیامدهای آن حتی از خود جنگ اوکراین برای اقتصاد جهانی وخیم‌تر باشد. این فشار همزمان بر روسیه و چین، نشان‌دهنده استراتژی «مهار همه‌جانبه» است، اما تکیه بر اهرم تعرفه‌ای در قبال چین، نشان می‌دهد که غرب در مواجهه با مقاومت روسیه، چاره‌ای جز توسل به ابزارهای تنش‌زای دیپلماتیک ندارد.

 استیصال ترامپ و ناتو در برابر اراده پوتین
بحران واقعی برای غرب، نه در توانایی نظامی روسیه، بلکه در عدم انعطاف‌پذیری اراده سیاسی مسکو نهفته است. روسیه، برخلاف انتظارات اولیه غرب، نه تنها در هم نشکسته، بلکه با مدیریت بحران منابع مالی و تغییر مسیر تجاری به سمت شرق و جنوب، توانسته است از شوک اولیه تحریم‌ها عبور کند. این امر، ماهیت استیصال ناتو را تعریف می‌کند: این سازمان در حال صرف هزینه‌های سنگین مالی و نظامی برای یک جنگی است که مسیر آن از کنترل خارج شده و به سمت یک جنگ فرسایشی طولانی پیش می‌رود که هیچ‌کدام از اهداف اولیه غرب (مانند خروج روسیه از تمام مناطق اشغالی یا تغییر رژیم) در افق نزدیک قابل حصول نیستند.
در این میان، چهره‌های کلیدی مانند دونالد ترامپ، که رویکرد متفاوتی نسبت به ناتو و روسیه دارند، این وضعیت را پیچیده‌تر می‌کنند. اگرچه ناتو در حال حاضر در جبهه حمایت از اوکراین متحد عمل می‌کند، اما سایه نفوذ فکری ترامپ که همواره خواستار «حل سریع» و کاهش تعهدات مستقیم آمریکا بوده است، یک متغیر بی‌ثبات‌کننده است. این استیصال در ناتو، ناشی از این دوگانگی است: از یک سو، باید به روسیه نشان دهند که حمایت از اوکراین تا ابد ادامه خواهد داشت (همانند تعهدات جدید تسلیحاتی آلمان)، و از سوی دیگر، این تعهد هزینه‌های داخلی عظیمی بر دوش کشورهای عضو می‌گذارد.
این معما در مورد آتش‌بس به اوج می‌رسد. هر پیشنهاد آتش‌بسی که از سوی غرب مطرح شود، در مسکو به عنوان یک  تأیید وضعیت موجود  و  یک فرصت برای سازماندهی مجدد تعبیر می‌شود. روسیه با تکیه بر موفقیت‌های تاکتیکی اخیر در جبهه، علاقه‌ای به توقف درگیری در شرایطی ندارد که به نظر می‌رسد در حال تحمیل هزینه‌های سنگینی به ساختار دفاعی ناتو (از طریق افزایش تنش‌های دریای بالتیک و نفوذ پهپادی) است. برای مسکو، هرگونه آتش‌بس نمایشی صرفا یک تاکتیک برای استراحت دادن به نیروها و تثبیت دستاوردهای ارضی خواهد بود؛ امری که غرب آن را به معنای شکست استراتژیک خود می‌داند. در نتیجه، عدم تمایل روسیه برای عقب‌نشینی، سنگ بنای استیصال غرب است؛ چرا که غرب هرگز نمی‌تواند پذیرای یک توافق صلح باشد که در آن دستاوردهای نظامی روسیه به رسمیت شناخته شود.
 تنش‌های منطقه‌ای به عنوان ابزار روسیه
یکی از ظریف‌ترین ابزارهای روسیه برای فرسایش اراده غرب، خارج کردن جنگ از مرزهای اوکراین و افزایش تنش در محیط پیرامونی ناتو است. ردیابی زیردریایی روسی در دریای بالتیک توسط سوئد، هرچند یک عملیات عادی  توصیف می‌شود، اما یادآور این حقیقت است که جنگ اکنون در آستانه قلمرو اعضای ناتو جریان دارد. این اقدامات، زمینه‌ساز پروژه‌های دفاعی جدیدی مانند  دیوار پهپادی در اتحادیه اروپا و تمرین سامانه‌های ضد پهپاد توسط مارک روته، دبیرکل ناتو، می‌شوند.روسیه با استفاده از پهپادهای ناشناس یا عملیات‌های نفوذی در مرزهای لهستان و استونی، ناتو را مجبور می‌کند منابع حیاتی و بودجه‌های کلان را صرف دفاع نقطه‌ای و واکنش‌های فوری کند. این یک استراتژی  کاهش هزینه  برای مسکو است؛ به این معنا که در ازای هزینه‌های نسبتا پایین (مثلا یک پهپاد)، توان دفاعی و تمرکز ناتو را پراکنده می‌سازد. این افزایش مداوم سطح تهدیدات در جناح شرقی، فشاری مضاعف بر کشورهای عضو وارد می‌کند که باید همزمان هم به اوکراین کمک کنند و هم از امنیت مرزهای خود اطمینان یابند.
 دور باطل علیه غرب 
در نهایت، معادله جنگ اوکراین به یک دور باطل تبدیل شده است. غرب با تزریق مستمر کمک‌های نظامی به دنبال تغییر مسیر جنگ است، در حالی که روسیه با تکیه بر مقاومت داخلی، پتانسیل تولید در محور شرق، و استراتژی فشار نامتقارن منطقه‌ای، ثابت کرده است که حاضر است هزینه طولانی شدن این منازعه را بپردازد.استیصال غرب ناشی از این حقیقت است که ابزارهای سنتی فشار (تحریم‌ها علیه روسیه و تهدید تعرفه‌ای علیه چین) دیگر کارایی گذشته را ندارند و روسیه هرگونه پیشنهاد صلحی را که به معنای عقب‌نشینی از مواضع کنونی باشد، قاطعانه رد می‌کند. این عدم تقارن در میزان تحمل هزینه و آستانه پذیرش شکست، جایی است که محاسبات ناتو و دولت‌های غربی، از جمله هر احتمالی که دولت ترامپ در آینده در پیش گیرد، دچار خدشه می‌شود. تا زمانی که اهداف مسکو به رسمیت شناخته نشود یا ابزاری مؤثرتر از صرفا  «تحمیل هزینه» برای تغییر رفتار آن به کار گرفته نشود، این فرسایش طولانی‌مدت، معمایی خواهد بود که راه حلی شفاف برای ناتو باقی نخواهد گذاشت.
دور باطل ناتو در جنگ اوکراین