نتیجه مدارا با گروسی
سخنان اخیر رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، بار دیگر نشان داد که مدارا و خویشتنداری ایران در برابر او نهتنها به کاهش رفتار خصمانه و جانبدارانه آژانس منجر نشده، بلکه دقیقا نتیجهای عکس داده است. گروسی در تازهترین ادعاهای خود از باقی ماندن «سایه شمشیر داموکلس» بر فراز ایران سخن گفته و از وجود حدود 400 کیلوگرم اورانیوم غنیشده در سطح 60 درصد اظهار نگرانی کرده است. این ادبیات، اگرچه ظاهرا فنی جلوه میکند، در واقع بیانگر یک بازی سیاسی آشکار است که در پشت آن، منافع واشنگتن و تلآویو قرار دارد.
نخست باید به این نکته اشاره کرد که نتیجه مدارای نسبی ایران با گروسی، همان وقاحت حداکثری او بوده است. گروسی، مهرهای شناختهشده در زمینه سیاسیسازی پرونده هستهای ایران است؛ مهرهای که از همان آغاز مدیریت خود در آژانس، عملا بهجای ایفای نقش فنی و بیطرفانه، در خدمت اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی ظاهر شد. ارتباطی مستقیم و معنادار میان مدارا با چنین شخصیتهایی و تشدید زیادهخواهی آنان وجود دارد. هر بار ایران از درِ تعامل وارد شده، او فرصت یافته است تا با ادبیات تهدید و القائات سیاسی جایگاه خود را تثبیت کند. امروز گروسی نه مدیر یک نهاد بینالمللی فنی، بلکه سخنگوی غیررسمی محور فشار غرب علیه ایران است.
دومین نکته، تناقض شرمآور رفتار گروسی است؛ با گذشت ماهها از حمله غیرقانونی آمریکا به بخشی از تأسیسات هستهای ایران، او حتی یکبار این اقدام را محکوم نکرده است. سکوت آگاهانه او در برابر چنین تجاوزی، تأیید ضمنی رفتار واشنگتن است، رفتاری که اساس حقوق بینالملل و منشور آژانس را زیر سؤال میبرد. اما در مقابل، همین گروسی بهطور مداوم با ادبیات تهدید و هشدار علیه تهران سخن میگوید؛ گویی قربانی، مجرم و متجاوز، قربانی است. این وارونگی مواضع بهخوبی نشان میدهد که مدیرکل آژانس در عمل، وظیفه فنی خود را وانهاده و در زمینه سیاسی غرب بازی میکند. در چنین شرایطی دیگر جایی برای مصالحه با او باقی نمیماند. مصالحه با گروسی، به معنای پذیرش منطق تبعیضآمیز و سیاسیشدهای است که عملا حیثیت نهادهای بینالمللی را به گروگان گرفته است.
نکته سوم، به ادعای گروسی درباره «۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده با خلوص ۶۰ درصد» بازمیگردد. او این گزاره را چنان بیان میکند که گویی چنین پدیدهای در خلأ یا متأثر از تصمیمی غیرعادی رخ داده ، حال آنکه زمینههای شکلگیری این روند کاملا روشن است: خروج یکجانبه آمریکا از برجام و نقض عهد مطلق اتحادیه اروپا که عملا توافق هستهای را بیاثر ساخت. واکنش ایران در غنیسازی بالاتر، پاسخی فنی و طبیعی به نقض تعهدات طرفهای مقابل بود، نه اقدامی تحریکآمیز. گروسی به این حقایق هیچ اشارهای نکرده و با تکرار روایت غرب، در واقع فقط نیمه مطلوب ماجرا را بازگو کرده است. افزون بر این، او نسبت به احیای مکانیسم ماشه توسط سه کشور اروپایی عامدانه سکوت کرده است؛ مکانیسمی که برخلاف روح برجام، نشاندهنده بازگشت کامل اروپا به مسیر فشار و تحریم است.این روایتگری یکطرفه و مغرضانه، نه بر مبنای واقعیتهای فنی، بلکه با نیت سیاسی انجام میشود تا ایران را در موضع دفاعی قرار دهد. اما ملت ایران بارها نشان دادهاند که زیر بار چنین تحریف و فریب آشکاری نخواهند رفت. آنان میدانند که آژانس کنونی، از بیطرفی فاصله گرفته و به ابزاری در دست قدرتهای بزرگ تبدیل شده است؛ قدرتهایی که خود بزرگترین ناقضان صلح، امنیت و اعتماد جهانیاند.
در پایان باید گفت، مدارا با گروسی نهتنها راهی برای حفظ تعامل نیست، بلکه جاده یکسویهای است که تنها به افزایش فشار و وقاحت سیاسی او منجر خواهد شد. تنها راهِ مقابله با این بازی، بازگشت به موضع عزتمحور و بازخواستی جدی از آژانس است تا مدیرکل آن بداند ایران هیچگاه قربانی روایتسازی وی نخواهد شد.
نخست باید به این نکته اشاره کرد که نتیجه مدارای نسبی ایران با گروسی، همان وقاحت حداکثری او بوده است. گروسی، مهرهای شناختهشده در زمینه سیاسیسازی پرونده هستهای ایران است؛ مهرهای که از همان آغاز مدیریت خود در آژانس، عملا بهجای ایفای نقش فنی و بیطرفانه، در خدمت اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی ظاهر شد. ارتباطی مستقیم و معنادار میان مدارا با چنین شخصیتهایی و تشدید زیادهخواهی آنان وجود دارد. هر بار ایران از درِ تعامل وارد شده، او فرصت یافته است تا با ادبیات تهدید و القائات سیاسی جایگاه خود را تثبیت کند. امروز گروسی نه مدیر یک نهاد بینالمللی فنی، بلکه سخنگوی غیررسمی محور فشار غرب علیه ایران است.
دومین نکته، تناقض شرمآور رفتار گروسی است؛ با گذشت ماهها از حمله غیرقانونی آمریکا به بخشی از تأسیسات هستهای ایران، او حتی یکبار این اقدام را محکوم نکرده است. سکوت آگاهانه او در برابر چنین تجاوزی، تأیید ضمنی رفتار واشنگتن است، رفتاری که اساس حقوق بینالملل و منشور آژانس را زیر سؤال میبرد. اما در مقابل، همین گروسی بهطور مداوم با ادبیات تهدید و هشدار علیه تهران سخن میگوید؛ گویی قربانی، مجرم و متجاوز، قربانی است. این وارونگی مواضع بهخوبی نشان میدهد که مدیرکل آژانس در عمل، وظیفه فنی خود را وانهاده و در زمینه سیاسی غرب بازی میکند. در چنین شرایطی دیگر جایی برای مصالحه با او باقی نمیماند. مصالحه با گروسی، به معنای پذیرش منطق تبعیضآمیز و سیاسیشدهای است که عملا حیثیت نهادهای بینالمللی را به گروگان گرفته است.
نکته سوم، به ادعای گروسی درباره «۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده با خلوص ۶۰ درصد» بازمیگردد. او این گزاره را چنان بیان میکند که گویی چنین پدیدهای در خلأ یا متأثر از تصمیمی غیرعادی رخ داده ، حال آنکه زمینههای شکلگیری این روند کاملا روشن است: خروج یکجانبه آمریکا از برجام و نقض عهد مطلق اتحادیه اروپا که عملا توافق هستهای را بیاثر ساخت. واکنش ایران در غنیسازی بالاتر، پاسخی فنی و طبیعی به نقض تعهدات طرفهای مقابل بود، نه اقدامی تحریکآمیز. گروسی به این حقایق هیچ اشارهای نکرده و با تکرار روایت غرب، در واقع فقط نیمه مطلوب ماجرا را بازگو کرده است. افزون بر این، او نسبت به احیای مکانیسم ماشه توسط سه کشور اروپایی عامدانه سکوت کرده است؛ مکانیسمی که برخلاف روح برجام، نشاندهنده بازگشت کامل اروپا به مسیر فشار و تحریم است.این روایتگری یکطرفه و مغرضانه، نه بر مبنای واقعیتهای فنی، بلکه با نیت سیاسی انجام میشود تا ایران را در موضع دفاعی قرار دهد. اما ملت ایران بارها نشان دادهاند که زیر بار چنین تحریف و فریب آشکاری نخواهند رفت. آنان میدانند که آژانس کنونی، از بیطرفی فاصله گرفته و به ابزاری در دست قدرتهای بزرگ تبدیل شده است؛ قدرتهایی که خود بزرگترین ناقضان صلح، امنیت و اعتماد جهانیاند.
در پایان باید گفت، مدارا با گروسی نهتنها راهی برای حفظ تعامل نیست، بلکه جاده یکسویهای است که تنها به افزایش فشار و وقاحت سیاسی او منجر خواهد شد. تنها راهِ مقابله با این بازی، بازگشت به موضع عزتمحور و بازخواستی جدی از آژانس است تا مدیرکل آن بداند ایران هیچگاه قربانی روایتسازی وی نخواهد شد.
تیتر خبرها
تیترهای روزنامه



