آدرس وارونه ترامپ
اظهارات اخیر دونالد ترامپ مبنی بر تعلیق حمایت واشنگتن از رژیم صهیونیستی در صورت پیشبرد طرح الحاق کرانه باختری، در نگاه اول، تلاشی برای حفظ ظاهر یک موضعگیری مستقل در قبال بحرانهای منطقهای به نظر میرسد. با این حال، این تهدید نه تنها از منظر تاریخی و سیاسی فاقد وجاهت است، بلکه به نظر میرسد بخشی از یک استراتژی پیچیدهتر با اهداف داخلی و بینالمللی باشد. سه دلیل محکم این ادعا را تضعیف میکند. غیرممکن است که یک اقدام استراتژیک و حساس مانند تصویب طرح الحاق کرانه باختری در کنست، بدون اطلاع و رضایت ضمنی دولت آمریکا صورت پذیرد. سابقه همکاریهای نزدیک امنیتی، اطلاعاتی و سیاسی میان دولتهای آمریکا و اسرائیل، به ویژه در دوران ریاست جمهوری ترامپ که حمایت قاطع از شهرکسازیها را در دستور کار داشت، این فرضیه را کاملاً نامحتمل میسازد که چنین تصمیمی بدون هماهنگی یا حداقل چراغ سبز صورت گرفته باشد. تهدید فعلی بیشتر شبیه به یک مانور سیاسی پس از وقوع است تا یک هشدار پیشگیرانه مؤثر.
در برهه کنونی، ترامپ با اتخاذ مواضعی که به نظر میرسد در تضاد با نتانیاهو یا ساختار غالب سیاسی اسرائیل باشد، در تلاش است تا تصویری از خود به عنوان یک بازیگر مستقل و نه صرفاً متحد بلامنازع تلآویو ارائه دهد. این “دوگانههای ساختگی” با هدف قرار دادن افکار عمومی جهانی و داخلی در آستانه یک رویداد انتخاباتی یا سیاسی مهم طراحی شدهاند. این بازی وقیحانه، یک مهرهکشی تاکتیکی است تا با کاهش فشارهای بینالمللی بر خود، برای اسرائیل در پردههای بعدی، فضای مانور بیشتری فراهم آورد.
سیاستهای مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی سالهاست که مولد رنج و درد مردم فلسطین در هر دو جبهه غزه و کرانه باختری بودهاند. مخالفت ظاهری ترامپ با طرح الحاق در این برهه زمانی، نباید موجب انحراف توجه از واقعیت استراتژیک شود. هرگونه تمرکز بر “مخالفت” او، به منزله پذیرش روایتی است که قصد دارد نقش ایالات متحده را از شریک اصلی در تداوم وضعیت موجود، به یک ناظر منتقد تقلیل دهد. مردم و ناظران باید مراقب این آدرسهای غلط باشند که به جای تغییر بنیادین سیاست، صرفاً بر روی تاکتیکهای نمایشی متمرکز هستند. تهدید ترامپ در مورد الحاق کرانه باختری، به دلیل سوابق همکاریهای عمیق، اهداف انتخاباتی و تاکتیکی، و تداوم سیاستهای ریشهای، فاقد اعتبار جدی است. این اظهارات را باید در چارچوب مدیریت افکار عمومی و مانورهای سیاسی داخلی تفسیر کرد، نه به عنوان یک تغییر اساسی در تعهدات استراتژیک ایالات متحده نسبت به اهداف تلآویو.
در برهه کنونی، ترامپ با اتخاذ مواضعی که به نظر میرسد در تضاد با نتانیاهو یا ساختار غالب سیاسی اسرائیل باشد، در تلاش است تا تصویری از خود به عنوان یک بازیگر مستقل و نه صرفاً متحد بلامنازع تلآویو ارائه دهد. این “دوگانههای ساختگی” با هدف قرار دادن افکار عمومی جهانی و داخلی در آستانه یک رویداد انتخاباتی یا سیاسی مهم طراحی شدهاند. این بازی وقیحانه، یک مهرهکشی تاکتیکی است تا با کاهش فشارهای بینالمللی بر خود، برای اسرائیل در پردههای بعدی، فضای مانور بیشتری فراهم آورد.
سیاستهای مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی سالهاست که مولد رنج و درد مردم فلسطین در هر دو جبهه غزه و کرانه باختری بودهاند. مخالفت ظاهری ترامپ با طرح الحاق در این برهه زمانی، نباید موجب انحراف توجه از واقعیت استراتژیک شود. هرگونه تمرکز بر “مخالفت” او، به منزله پذیرش روایتی است که قصد دارد نقش ایالات متحده را از شریک اصلی در تداوم وضعیت موجود، به یک ناظر منتقد تقلیل دهد. مردم و ناظران باید مراقب این آدرسهای غلط باشند که به جای تغییر بنیادین سیاست، صرفاً بر روی تاکتیکهای نمایشی متمرکز هستند. تهدید ترامپ در مورد الحاق کرانه باختری، به دلیل سوابق همکاریهای عمیق، اهداف انتخاباتی و تاکتیکی، و تداوم سیاستهای ریشهای، فاقد اعتبار جدی است. این اظهارات را باید در چارچوب مدیریت افکار عمومی و مانورهای سیاسی داخلی تفسیر کرد، نه به عنوان یک تغییر اساسی در تعهدات استراتژیک ایالات متحده نسبت به اهداف تلآویو.
تیتر خبرها
تیترهای روزنامه
-
مهار تورم، گذر از چالش ساختاری
-
لبنان تبدیل به نماد شکست مطلق رژیم صهیونیستی شده است
-
دولت برای حل مسائل اجتماعی به وفاق و اجماع نیاز دارد
-
بنبست راهبرد فشار غرب
-
تأثیر تغذیه سالم در رشد قد
-
آدرس وارونه ترامپ
-
سیلی تعرفهای چینیها بر صورت ترامپ
-
چالشهای پنهان FATF
-
هوش مصنوعی از لنز تردید و امید
-
تلاش دولت کنترلگرانی و گرانفروشی است



